فریاد تو به گوش هیچ مدعی ای نخواهد رسید...
عکس های دلخراش کوچولوها در ادامه مطلب
کاش میدانستم جز راهپیمایی که بزرگترین حماسه در جهت دفاع از فلسطین است باید چکار کنم
این روزها دلم پر می زند برای فلسطین...
اگر آزاد میشد حتما میرفتم به شرط توفیق...
جالب است واقعا جالب است دیروز چهره حقیر نتانیاهو در حال سخنرانی مزخرفش را می دیدم...
حالتت چهره اش را مظلومانه گرفته بود گفت:
ما مجبور شدیم به بیمارستانها حمله کنیم
آنها سربازانشان را در بیمارستانها پنهان کرده اند...همچین چیزی...
در ماه حرام ،کشتن انسانها مظلومه روزه دار، قتل کودکان...ازاین بدتر هست؟؟؟
اینجا کربلایی دیگر است....
چشم مردم فلسطین به آمدن تک تک شما در خیابان هاست
روز خونین جمعه 5رمضان93...
این یک وظیفه انسانی است...!!!!!
ادامه مطلب ...
مشاجره ها و نزاع ها، نور باطن را خاموش می کند.
بسیاری از بی حالی ها و عدم نشاط ها به جهت مشاجرات است. کم منزلی داریم که در آن پرخاش و تندی نباشد.
روزی چند تا پرخاش باشد، برکات می رود و دیگر چیزی نمی ماند.
حتی اگر حق هم با تو بود، در امور شخصی و جزئی مشاجره نکن چون کدورت آور است.
مرحوم علامه محمد تقی جعفری از صاحب دلی نقل می کرد: در موضوعی داشتم با همسرم بحث و مشاجره می کردم و گمان می کردم که حق با من است. ولی در واقع حق با او بود
ناگهان صورت باطنی غضبم را به من نشان دادند. بسیار کریه و زشت بود. آن صورت آمد به من نزدیک شد و در گوشم گفت: کثیف ساکت شو...
همین که متنبّه شدم، فورا دست همسرم را بوسیدم و عذر خواستم. او که از قضیه خبر نداشت متحیّر شد که چطور در وسط دعوا و مشاجره این کار را کردم..
به نقل از: استاد فاطمی نیا
خواهرم در انگلستان سکونت داشت.اوحامی یک یتیم در ایران بود.یک بار وقتی تماس گرفت توی صداش نگرانی و دلهره بود.گفت:«خوابی دیده خواب همان یتیمی که حامی اش بوده.»
اون یتیم دخترهمسایه مابود.وآن موقع قصد داشت ازدواج کند.اما برای تهیه جهیزیه اش با مشکل مواجه بود و ما نمی دانستیم.خواهرم خواست که با خانواده اش ملاقاتی داشته باشیم.معصومه سلطانی واحد اکرام خمینی شهر
پی نوشت:فکر نمیکنم لذتی دردنیا بالاتر از خوشحال کردن برادر مومن باشه...
وقتی سرتو میزاری رو بالشو میخوابی خیالت راحته یکیو روزش خوشحال کردی...
احترام همیشگی به شخصیت همسر
حضرت خدیجه(س) با وجود داشتن اموال فراوان و موقعیت اجتماعی ویژه در رفتار و مواجهه با رسول اکرم(ص)، کوچک ترین رفتاری که نشانی از اظهار برتری داشته باشد، از خود بروز نمی دادند. جلوه ای عالی از این رفتار را می توان در پایان مراسم عقد و زمانی که پیامبر(ص) می خواستند به خانه عمویشان ابوطالب برگردند، مشاهده کرد. در آن لحظات حضرت خدیجه(س) این گونه همسر خود را مخاطب قرار می دهد: «به خانه خودتان وارد شوید، خانه من خانه شماست و من کنیز شما هستم» بنابراین موقعیت مالی و اجتماعی زن هیچ گاه نباید سبب برتری جویی بر شوهر شود بلکه خانم ها باید موقعیت مالی و اجتماعی را در خدمت پیشرفت و رشد خانواده قرار دهند.
تلاش برای جلب رضایت همسر
حضرت خدیجه(س) تمام سعی و توان خود را به کار می برد تا امور منزل را مطابق میل و خواسته پیامبر اکرم(ص) اداره کند؛ به طور مثال، آن حضرت چون از میزان علاقه پیامبر(ص) به عبادت آگاه و مطلع بود، چنان رفتار می کرد که پیامبر(ص) به راحتی به عبادت و راز و نیاز با خداوند مشغول باشند. اگر زن مسلمان در تمام ابعاد زندگی بکوشد تا رضایت خاطر شوهر را فراهم آورد، کانون خانواده به محیطی امن و آرام برای رسیدن به سعادت و خوشبختی تبدیل خواهد شد.
طرح غیرمستقیم انتظارات و خواسته ها
بدون شک هر زنی از شوهر خویش انتظارات و توقعاتی دارد. حضرت خدیجه(س) خدمات زیادی را در خانه پیامبر اکرم(ص) انجام داده و از این رو به صورت طبیعی می توانست توقعاتی را نیز از آن حضرت داشته باشد اما هیچ گاه خواسته های شخصی خود را مستقیم بیان نمی کرد بلکه اهتمام داشت که آن ها را به عنوان یک پیشنهاد یا خواهش غیر واجب و با کمال ادب و احترام مطرح کند؛ به طور مثال حضرت خدیجه(س) وصیت های خود را در قالب یک گفت وگوی صمیمانه مطرح می کند و می گوید: «یا رسول ا...! می خواهم خواسته ای را توسط دخترم فاطمه(س) به شما برسانم و شرم دارم آن را مستقیم بازگو کنم.» پیامبر از منزل حضرت خدیجه(س) بیرون رفت. آن گاه حضرت خدیجه(س) دخترش فاطمه(س) را صدا کرد و به او گفت: «عزیزم! به پدر بزرگوار خود بگو که مادرم می گوید: دوست دارم مرا در لباسی که هنگام نزول وحی به تن داشتی کفن کنی و در قبر بگذاری.»
اظهار علاقه و احساسات به همسر
یکی دیگر از نمونه های بارز سبک شوهرداری حضرت خدیجه(س)، ابراز محبت به همسر گرامی خویش بود. حضرت خدیجه(س) در اشعاری که منسوب به ایشان است، همسر خویش را با چنین مضامینی خطاب می کند: «اگر تمام نعمت های دنیا و سلطنت های پادشاهان را داشته باشم و ملک آن ها همیشه از آن من باشد، در نظر من به اندازه بال پشه ای ارزش ندارد زمانی که چشم من به چشم تو نیفتد.»
به نقل از خراسان