یااباصالح المهدی(عج)ادرکنی
بی قرارم گرچه می دانم می آئی عاقبت
حلقه های بسته راخودمی گشائی عاقبت
باوجودتیرگی هادرشبستانی خموش
ماه رویت رابه عالم می نمائی عاقبت
ازغمت مانده سراپا شیشه ی دل پرغبار
گرد دلتنگی زدلها می زدائی عاقبت
گرچه دردام بلازندانی ام اما چه غم؟
می رسد بامقدمت فصل رهائی عاقبت
تک سوارعرصه ی عدل خدا،موعودما
حتم دارم، حتم دارم تو می آئی عاقبت
(آزاده بی باک)
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم واهلک اعدائهم
باید بروم در خلوت سرخ
تا بتوانم ترانه ی آگاهی بخوانم
و خداست تنها پناهم
خلوت تمام حقیقتم خواهد بود
دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را
کجا واکرده ای این بار گیسوی رهایت را؟
کجا سر در گریبان بردی و یاد من افتادی
که پنهان کرده باشی گریه های های هایت را
خیابان «ولی عصر» بی شک جای خوبی نیست
که در بین صداها گم کنی بغض صدایت را
تو هم در این غریبستان وطن داری و می دانی
بریده روزگار بی تو صبر آشنایت را
نسیمی از نفس افتاده ام از نیل ردّم کن
رها کن در میان خدعه ماران عصایت را
نمی خواهم بجنگم در رکابت... مرگ می خواهم
به شمشیر لقا از پی بخشیدم عطایت را
فقط یک بار از چشمان اشک آلود من بگذر
که موجا موج هر پلکم ببوسد جای پایت را...
... گل امّید را در روز بی خورشید خیری نیست
شب است و می کشی روی سر دنیا عبایت را
انتظار
سودابه مهیجی
چه جمعه ای... چه غروب غریب و دلگیری...
چرا سراغی از این جمعه ها نمی گیری؟
مسافری که هنوز و همیشه در راهی!
کجای راه سفر مانده ای به این دیری؟
به پیشواز تو آغوش زندگی جان داد
بیا پیاده شو از این قطار تأخیری...
چقدر پیر شدی روی گونه هایم اشک!
تو سال هاست که از چشم من سرازیر...
چقدر ماندی در بند انتظار ای دل!
شدی شبیه دیوانگان زنجیری...
چقدر شاعر مفلوک! قلبت از سنگ است
چطور از غم دوری او نمی میری...
ای تو همیشه در میان!
هـ . الف سایه
نامدگان و رفتگان از دو کرانه زمان
سوی تو می دوند هان! ای تو همیشه در میان
در چمن تو می چرد آهوی دشت آسمان
گرد سر تو می پرد باز سپید کهکشان
هر چه به گرد خویشتن می نگرم در این چمن
آینه ضمیر من جز تو نمی دهد نشان
ای گل بوستان سرا از پس پرده ها درآ
بوی تو می کشد مرا وقت سحر به بوستان
ای که نهان نشسته ای باغ درون هسته ای
هسته فرو شکسته ای کاین همه باغ شد روان
آه که می زند برون از سر و سینه موج خون
من چه کنم که از درون دست تو می کشد کمان
پیش وجودت از عدم، زنده و مرده را چه غم؟
کز نفس تو دم به دم می شنویم بوی جان
پیش تو جامه در برم نعره زند که بر دَرم!
آمدنت که بنگرم، گریه نمی دهد امان...
وقتی تو نیستی
ملیحه سیف آبادی
تو نیستی
و انسان به طرز غریبانه ای عریان می شود
و تمام لحظه های شنیدن، کر...
«تو نیستی»
الفبای معصومانه ای است
در کالبد مسخ دفترمان جاری...
دنیا
آبستن کودکان عصیان
و عرصه بی دریغ پاییز گونه ای است
که زانوان سبز آزادی را
بارها زمین می زند
طنین آمدنت مگر
به سرودی بلند بدل کند
هجای سست عدالت را
سال ها ایستاده ایم
به بدرقه شانه هایت
در رواق هایی بی حوصله
و تو نیستی...
منبع: اشارات، شماره 121، صص 221 – 223.
نمیدونم چرا امشب دلم برای حضرت زهرا پر کشیده!
در ادامه فعالیت مبلغان فرقه ضاله بهائیت برای به انحراف کشاندن جوانان مسلمان در سطح کشور، اخیراً برخی از مبلغان این فرقه ضاله ضمن مراجعه به منازل برخی از شهروندان، بستههای حاوی کتاب و بروشورهای تبلیغاتی مربوط به این فرقه ضاله را به صورت رایگان به آنها ارائه میکنند.
این گروه همچنین با دادن وعدههایی مادی مانند اهدای خودرو و منزل مسکونی از ساکنان منازل به ویژه جوانان برای گرویدن به این فرقه دعوت میکنند. همچنین اخیراً فرقه ضاله بهائیت افزایش فعالیتهای تبلیغی را در بعضی از استانهای کشور از جمله استانهای شمالی در دستور کار خود قرار داده به طوری که از مبلغان این فرقه انحرافی خواسته شده تا ضمن عزیمت به استانهای مذکور و برگزاری جلسات به تبلیغ و ترویج اعتقادات این فرقه در بین جوانان مسلمان اقدام کنند.
راههای جلب توجّه امام زمان(ع)
جلب توجّه مهدی فاطمه(ع) راه دارد. خدا میداند امام زمان خیلی رؤفاند و زود میشود توجّهشان را جلب کنیم. سلام، جواب دارد، بیجواب نیست. اگر کسی جدّی به کسی سلام کرد، جواب هم میشنود. ما در نمازهایمان، دستِ کم، روزی پنج مرتبه میگوییم:
«السّلام علینا و علی عبادالله الصّالحین» آیا امام زمان هم این سلام را در نمازشان میفرمایند یا نه؟ بله! امام زمان هم این سلام را میفرمایند و به بندگان صالح خدا، سلام میدهند. حضرت به [همة] واجبات و متسحبّات عمل میکنند. اصلاً سلامِ کامل و تمام عیار را حضرت(ع) میدهند. این «السّلام علینا و علی عبادالله الصالحین، یعنی چه؟ یعنی سلام بر ما و همة بندگان صالح خدا! یک وقت است من و شما این سلام را میگوییم، یک وقت امام زمان(ع). پس بندگان صالح در همین دنیا مشمول سلامِ حضرت ولیعصر(ع) میشوند.
اگر ما به امام زمان(ع) دعا کنیم، حضرت هم به ما دعا میکند. دعای امام زمان مُستجاب است از خدا بخواهیم «اللهمّ هب لی رأفته و رحمته و دعاه...»5؛ خدایا مرا مشمول رأفت، رحمت، و دعای امام زمان(ع) قرار بده»!
روشن شدن قلبها و طهارت دلها که بر اثر محبّت خدا میآید، به واسطة اتصال و پیوند به مقام ولایت است و راه آن توجّه است؛ توجّه مداوم. باید بگویم انسان بدون متوسّل شدن به حجّت وقت، هیچ کاری نمیتواند بکند. اگر ارتباط بر قرار شد قلب نور میگیرد و انسان با نور و چراغ بهتر پیش میرود. انسان متوسّل با نور ولایت پیش میرود هر موجود ضعیفی حتماً باید تکیهگاهی و پناهگاهی داشته باشد که از او استمداد کند. انسان هم، چون ضعیف آفریده شده حتماً باید در همة مطالب معتصم به حق و اولیای حق و معتصم به امام زمان(ع) باشد. امام زمان قدرتمندترین قدرتمندان در عالم امکان است، واسطة فیض خداست، تمام فیضها به وساطت او باید افاضه شود. خدا از مجرای امام زمان(ع) خواسته است که مردم با او ارتباط داشته باشند. انسان اگر خواست با خدا و مقام ولایت اتّصال پیدا کند، راه آن آسان است. خیلی آسان، و آن توجه به خداست، توجّه هم [امری] اختیاری است. همان لحظه که حقیقتاً در سرّ و قلبش به یاد خدا میافتد، همان لحظه که توجه به امام زمان(ع) پیدا میکند، همان وقت، سیم متصل میشود. و روح مطلب و اساس کار همین برقراری ارتباط با خدا و اولیای خداست.
به قول آن آقایی که مرحوم شده و به خواب کسی آمده و گفته بود: «شما هم مثل من عمل کنید تا بعد از مرگ خوشتان باشد»، پرسیده بود: چه کار کنم؟ گفته بود: پیوندتان را با امام زمان(ع) قرص و محکم بکنید، توسّلات شما به امام زمان(ع) قطع نشود.
دو چیز را هم اسم برده بود که یکی از آن دو که الان در ذهنم هست، نماز توسل به امام زمان(ع) بود که این نماز را حتماً بخوانید؛ مثل اینکه خود آن مرحوم این برنامه را داشته، آن دیگری را فراموش کردهام.
ولایت دو بُعدی است: از خصوصیات اهل تقوا این است که ولایت آنها دو بعدی است؛ یعنی به واسطة جذب محبّت و ولایت، دو طرف نسبتِ به هم علاقمند میشوند. یعنی اگر شخصی متّقی و شیعة واقعی دوستدار امام زمان خودش باشد، محال است که امام زمان او را دوست نداشته باشد. لذا میبینیم که ائمه(ع) نسبت به آنهایی که واقعاً اهل تقوا بودند چقدر اظهار محبّت میکردند و چقدر آنها را دوست داشتند. معاملههایی که با آنها میکردند که کاشفِ از این است که امام حدّ اعلای محبّت را نسبت به آنها داشتهاند؛ مثلاً سیّد بحرالعلوم یکی از قضایایش که مولای سلماسی نقل میکند این است که میگوید:
یک روز در مجلس درس سیّد، یکی از حاضرین سئوال کرد: «آیا در [عصر] غیبت امکان دارد کسی تشرّف حاصل بکند؟ سیّد سرش را زیر انداخت، گویا با خودش صحبت میکرد، سپس گفت: «ما اجیب له و قد ضمنّی ـ صلوات الله علیه ـ الی صدره؛6 من به این آقا چه پاسخی بدهم و حال آنکه حضرت مرا به سینة خود چسباندند.
تا محبّت نباشد چنین چیزی میشود؟ این چقدر عنایت است؟ چقدر لطف است؟ چقدر سیّد را دوست میدارند که او را به سینة خود میچسبانند؟
سیّد بحرالعلوم آنقدر به حضرت(ع) نزدیک بوده که از اصحاب سرّ و مخزنِ اسرار آن حضرت بوده است. همة ائمه(ع) اصحاب خاصّ و اصحاب سِرّ داشتهاند. در هر زمان عدّهای بودهاند که روابط خصوصی با ائمّه(ع) داشتهاند تا حدّی که صندوقچة سرّ امام میشوند. حالا هم همینطور است. مرحوم حاجی نوری صاحب نجمالثاقب میگوید: «اگر بخواهیم قضایای مرحوم بحرالعلوم(ره) را جمع کنیم، خودش کتابی میشود». یعنی اینقدر ایشان تشرّف داشتهاند.