بررسى تطبیقى نشانههاى ظهور
یکى از باورهاى مشترک میان همه ادیان الهى، اعتقاد به ظهور منجى و رهانندهاى است که مىآید و جهان را مملو از نور و نیکى مىکند. ظهور این منتظر نیز با وقایع و حوادثى خاص توام است که در منابع ادیان مختلف، کم و بیش مشابهتهایى میان آنها دیده مىشود. این مقاله نگاهى تطبیقى به برخى نشانههاى ظهور در اسلام و مسیحیت دارد که مورد بررسی قرار میگیرد.
ادامه مطلب ...
۲۴ شهریور تولد وبلاگمه
چون نیستم الان براش تولد میگیرم نمیخواید به وبلاگ کوچولویه من تبریک بگید؟؟
تولدت مبارک عزیزم
سلام
فکر کنم هر شیعه لازمه یه تکون به خودش بده
اینو گوش کنید لازمه
http://www.4shared.com/file/56JmcaT7/WwWANTi666iR_1.html
(کلیپ اول صدا و تصویر ناهماهنگ . بهتره این رو صوتیش رو دانلود کنید)
http://www.4shared.com/file/8tXqgfUm/WwWANTi666iR_2.html
به امام زمان به خاطره این حماقت شهروند نیویورکی تسلیت میگم که قرآن را طی اطلاع رسانی ازین کار به اتش کشید درحالی که پلیس نیویورک به او تعرض نکرده و با نهایت احترام او را از محل دور کرده است.
این شهروند که ابتدا در یک مرکز عمومی قران را پاره کرده و بعد با فندکی که داشته صفحات ان را پاره کرده است .
منبع:شبکه قران و معارف اسلامی
ما ساکت نمیمانیم
امریکای جنایت کار
مراسم قرآن سوزی، ساخت کاباره به شکل مسجد و با نام مکه، ساخت بازی رایانه ای با نام"وداع با مساجد"، راه اندازی شبکه ماهواره ای"صمد" و انتشار دوباره تصاویر موهن از پیامبر از جمله این موارد است.
شرط دیدن نیست !
شرط ،کسب رضایت او است !
شرط به انتظار نشستن نیست !
شرط، در انتظار تلاش کردن است!
شرط ظهور ، دعا است
معنی ساده دعا یعنی خواستن !
شرط خواستن، انجام واجبات
ترک محرمات !
قرآن و عترت
فقد استمسک بالعروة الوثقی!
نتونستم دیگه تو دلم نگه دارم.باید به کسی و یه جایی می گفتم تا یکم از ناراحتی و دل مشغولیم کم بشه.
امیدوارم اشتباه متوجه شده باشم یا حداقل شما نیومده باشی تو اون مجلس که خیلی برام گرون تموم میشه.
بزار اینا هم بفهمن تو دلم چی میگذره.قضیه ازین قرار بود که :
شب 21 ماه رمضون بود.قرار بود بریم احیا اما نمیدونم یه احساسی بهم می گفت که سره قبر 4شهدای گمنام که تو شهرمون نرم .اخه همیشه اونجا میرفتیم احیا.مادرم قرار بود بره خونه ی یکی از دوستاش احیا وپدرمم همون سره مزاز 4 شهدای گمنام.
ای خدا کاش میرفتم.یه احساس بهم میگفت با مادرت برو.
دلم نبود مزار برم نمیدونم چرا.خلاصه با مادرم رفتم.زیاد از مجلسشون خوشم نیومد.البته قران به سرشون خوب بود.شاید بتونم بگم عالی بود.
حالا این شب تا اینجا بسه.میرم سراغ 23 ماه رمضون که خیلی شب به یاد ماندنی بود.من و مادرم تنها بودیم.تصمیم گرفتیم بریم سره مزار گمنام ها!
خیلی خوب بود.زمان قرآن به سر رسید.قبلش اقای صادقی(نماز جمعه شهرمون)داشت کمکم روضه رو شروع میکرد.گفت :اقا شنییدیم شب 21 در مجلس ما حضور داشتین امشبم بیاین.نمیدونم از کجا میدوننست اما با اطمینان میگفت تازگیا کسی خبرایی از امام زمان رو با ایشون میده.شاید راست میگه.
اینو که حاج اقا گفت انگار آب غل رو سرم ریختن دلم شکست.همون شب من جایه دیگه ای بودم.شایدم تو مجلسه ما هم بوده و خبر نداشتیم...!
گفتم حتما انقدر گماه کردم که اقا دوس نداشته تو این مجلسی که رفته منم باشم.
خیلی سخته.امیدوارم این نامه دست اقا برسه.وجوابمو بده.
اقا واقعا از دست من ناراحتین؟؟؟