خواهرم در انگلستان سکونت داشت.اوحامی یک یتیم در ایران بود.یک بار وقتی تماس گرفت توی صداش نگرانی و دلهره بود.گفت:«خوابی دیده خواب همان یتیمی که حامی اش بوده.»
اون یتیم دخترهمسایه مابود.وآن موقع قصد داشت ازدواج کند.اما برای تهیه جهیزیه اش با مشکل مواجه بود و ما نمی دانستیم.خواهرم خواست که با خانواده اش ملاقاتی داشته باشیم.معصومه سلطانی واحد اکرام خمینی شهر
پی نوشت:فکر نمیکنم لذتی دردنیا بالاتر از خوشحال کردن برادر مومن باشه...
وقتی سرتو میزاری رو بالشو میخوابی خیالت راحته یکیو روزش خوشحال کردی...
راستی خدا
دلم هوای دیروز را کرده . . .
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم
الفبای زندگی را...
هو الکریم باسلام. متاسفانه ماه مبارک رمضان برای برخی از ما تبدیل شده به برپایی مهمانی های باشکوه افطاری . شاید بخش کمی از همین هزینه های گزاف بتواند گره ای ازمشکلات برادر مسلمانی باز کند . اوایل ماه رمضان به یک افطاری دعوت شدیم آخر شب فهمیدیم که میزبان 8 میلیون تومان صرف این مراسم افطاری کرده است حقیقتا از حضور خودمان شرمنده شدیم
سلام علیکم
...!!!!